این کتاب به قلم هومن ظریف، به خاطرات روزانه دکتر محمد وفایی، پدر استومی ایران و بنیانگذار انجمن خیریه استومی ایران میپردازد. ر بخشی از کتاب دکتر وفایی میگوید: «سالها گذشته است. دهه نهم زندگیام، تصویری از زندان به واسطه اخبار ناخودآگاه، در ذهنم شکل میگیرد خودم را در برابر در بزرگ زندان میبینم. انگار تخیل من را به روبروی دیوارهای بلند این مکان کشانده است. گهگاه فکر میکنم که زندان جای رندان بوده است. همه رندان عالم در زندان روزگار، زندان و جبر بشری، اسیر بودهاند. دهه نهم زندگیام هستم. هنوز هم کودکم هنوز هم سادهام به همان سادگی بچهای روی درخت باغی در قزوین. روبروی دیوار بلند زندان ایستادهام بیرون زندان ایستادهام اما هنوز آزاد نیستم! از دور صدایی میآید نام من را با آب و تاب میخواند».

ارسال رایگان
برای خرید بالای 600 هزار تومان

تضمین رعایت حقوق نویسندگان
«کسی تنهاست که کتاب نمیخواند»

انجام کل فرآیند کتاب در کمترین زمان
پذیرش کلیه مراحل چاپ و نشر کتاب بدون حضور فیزیکی نویسندگان و مترجمان

دیدگاه خود را بنویسید